Call us now:
قطعا برای شما یا نزدیکانتان پیش خواهد آمد:
یک موضوع بسیار مهم و کاربردی.
با ارجاع پرونده به یک شعبه یا به هر علت دیگری وقتی یک کار اداری یا قضایی یا هر کاری دارید که مستلزم مراجعه به یک نهاد دولتی یا حکومتی هست، به هیچ عنوان دنبال پیدا کردن رابطه و آشنا نباشید و به اصطلاح «پارتی» را در اولویت قرار ندهید، کمی تحقیق واجبتر از هر کاریست. چه اموال و وجوهی که به همین علت به باد نرفته.
شخص مال باختهی ماجرای واقعی امروز، آقای حسینی ۴۵ ساله است. برای اقای حسینی پیام ارجاع دادخواست به یکی از شعب دادگاههای حقوقی تهران آمده بود، چند روز بعد پیام ابلاغ زمان رسیدگی هم دریافت میشود. آقای حسینی بلافاصله پس از دریافت پیام تعیین زمان رسیدگی و قبل از دریافت منضمات دادخواست یا مراجعه به شعبه در صفحه شخصیاش یک استوری با موضوع استمداد و درخواست مشاوره منتشر میکند، همزمان در گروههای تلگرامی مختلف پیامی با همین موضوع درخواست کمک و مشاوره ارسال میکند و به شعبه ای که دادخواست به آن ارجاع شده اشاره میکند. دعوای طرح شده به صورت خلاصه از این قرار است، خواستهی دعوا ابطال سندرسمی و بطلان معامله بود. معاملهای که به واسطه آن آقای حسینی منزل مسکونی اش را ده سال پیش از فردی که حالا در قید حیات نیست به قیمت روز خریداری کرده بود، خواهان نوهی فروشندهی مرحوم بود، دلایل و منضمات حکم حجری بود موخر بر تاریخ معامله و مهمتر اینکه خواهان جزو وراث حینالفوت فروشنده نبوده و پس از فوت پدر خودش اصالتا و نه به قائم مقامی از پدر طرح دعوا نموده بود.خب طبیعتا چنین موضوع بسیار مهم و استرسزایی افکار و تصمیمات اشخاص را تحت تاثیر قرار می دهد و یک سوی افکار هم قطعا این است که اگر نوه موفق شود چه؟ اگر خانه را از دست بدهم… و مشابه این افکار. کمی بعد شخصی در همین گروهها از جهالت آقای حسینی سواستفاده میکند و با دریافت کدملی و رمزهای شخصی و موقت وارد سامانه ابلاغ ثنای وی میشود، دادخواست و منضمات را دریافت میکند و به آقای حسینی اطلاع میدهد کارش را می تواند انجام دهد، فردای آن روز با آقای حسینی تماس میگیرد و خیالش را از بابت پرونده راحت میکند: مدیر دفتر آقای فلانی دوستم است، قاضی شعبه هم خدمت ایام سربازی است، بایگان و منشی شعبه پسر یا دخترخالهام است… و صحبتهایی از این قبیل، و با تاکید بر اینکه آشنای مورد نظر بسیار پولکی است. خلاصه با دریافت مبلغی حدود ۱۵۰ میلیون تومان خیال آقای حسینی را راحت میکند که بواسطه اقدام وی خطری او را تهدید نمیکند و با زد و بندی که کرده امکان باخت صفر است، فقط تنها کاری که آقای حسینی باید انجام دهد این است که مبادا در دادگاه و شعبه رسیدگی کننده آشنایی خود با او را بروز دهد یا حرفی از پرداخت پول برای ختم به خیر شدن غائله به میان آورد چرا که پای آقای حسینی هم گیر است و در صورت تعقیب و رسیدگی چند سال زندان انتظارش را می کشد.
جلسه رسیدگی برگزار میشود، رای هم صادر میشود، در رای هیچ ضرر و خطری متوجه آقای حسینی نمی باشد و فکر میکند آن شخص چقدر خوب ساخت و پاخت کرده و کارش را انجام داده، بعد از ابلاغ دادنامه و مثلا برای جلوگیری از اعتراض طرف مقابل به رای ۵۰ میلیون تومان دیگر دریافت میکند و اعتراضی هم صورت نمیگیرد.
سالها بعد آقای حسینی به صورت بسیار اتفاقی از حقیقت ماجرا و مالی که برای برای رفع خطر دادگاه از دست داده آگاه می شود:
اموری که آن شخص برای پیشبرد اهداف آقای حسینی و رفع خطر و ضرر از او انجام داده از این قرار است: ۱. مراجعه به دادگاه و شعبه مورد نظر و دریافت اسامی کارکنان و رئیس شعبه ۲. مراجعه به واحد معاضدت مستقر در همان مجتمع قضایی و ارائه پرینت دادخواست و منضمات به وکیل واحد و دریافت مشاوره حقوقی.
تمام. باقی امور حاصل توهمات آقای حسینی و جهل ایشان و سواستفادهای بسیار پیش پا افتاده و ساده از این جهالت است.
دادخواست و منضمات شهادت می داد، بلکه فریاد می زد دعوای مطروحه نسبت به آقای حسینی با قرار رد یا عدم استماع مواجه خواهد شد و حتی در صورت اعتراض و تجدیدنظر خواهی باز هم کوچکترین خطری آقای حسینی را تهدید نمیکند.
به ادامه کار و شکایت آقای حسینی از آن فرد شیاد نمیپردازم.
حواسمان باشد، درست است که در سیستم بینقصی تظلمخواهی نمیکنیم اما قبل از هر چیز از متخصص امر کسب اطلاع کنیم؛ هیچ راهی را نرفته باقی نگذاریم و به زعم بنده حتی در صورت طی تمامی راهها و عدم تحصیل نتیجه مطلوب هرگز، هرگز و هرگز به بند پ متوسل نشویم و کوچکترین امیدی بدان نبندیم. گاهی چنین اعتمادهایی باعث از بین رفتن کل هست و نیست فرد سادهلوح میشود.
